نسبت سود دهی چیست?

  • 2021-01-29

نسبت سود دهی اندازه گیری چگونه موفق یک شرکت در ساخت پول برای سرمایه گذاران خود است.

نسبت سوددهی اندازه گیری توانایی یک شرکت برای تولید سود از سود دارایی های ترازنامه یا سهام سهامداران است. این نسبت ها در درک کسب و کار یک شرکت مفید هستند, ارزیابی عملکرد یک شرکت بر اساس تاریخ خود, و مقایسه شرکت های متعدد در همان صنعت. نسبت سود دهی بالاتر به این معنی است که یک شرکت در تولید سود برای سهامداران خود کارایی بیشتری دارد.

در این مقاله رایج ترین نسبت های سود برای سرمایه گذاران و اینکه چرا اهمیت دارند بررسی می شود.

Sign posts reading Profit and Loss.

درک نسبت سود دهی

دو نوع اصلی از نسبت سود دهی وجود دارد: نسبت حاشیه و نسبت بازده.

نسبت مارجین به شما می گوید که چگونه یک شرکت سود خود را به سود تبدیل می کند. این نسبت ها می تواند هزینه نهایی خدمات رسانی به مشتریان را به سرمایه گذاران بگوید و هزینه های ثابت مرتبط با اداره تجارت را روشن کند. بهبود نسبت حاشیه نشان می دهد که شرکت به طور موثر از هزینه های خود برای تولید سود بیشتر برای سهامداران استفاده می کند.

نسبت بازده به شما می گوید که شرکت چقدر از دارایی های موجود در ترازنامه خود برای تولید سود استفاده می کند. اگر یک شرکت برای تولید یک دلار درامد به دارایی های زیادی نیاز داشته باشد به این معنی است که برای افزایش خط پایین خود نیاز به سرمایه گذاری زیادی دارد.

نسبت سود زمانی مفید است که برای مقایسه شرکت ها در همان صنعت استفاده می شود. اگر یک شرکت به طور مداوم نسبت سود دهی بالاتری نسبت به رقبا در همان صنعت داشته باشد نشانه ای از مزیت رقابتی است. سرمایه گذاران باید به دنبال کسب و کار با مزایای رقابتی است که در یک قیمت عادلانه تجارت.

سرمایه گذاران هنگام ارزیابی نسبت سود دهی تاریخی یک شرکت باید از فصلی بودن صنعت مطلع باشند. صنایع خرده فروشی و تبلیغات به طور کلی سه ماهه چهارم قوی, اما نتایج سه ماهه اول بسیار خاموش تر. به این ترتیب مقایسه نسبت سود دهی در سه ماهه اول با سه ماهه چهارم سال قبل برای شرکت های این نوع صنایع مناسب نخواهد بود. به طور کلی مقایسه های تاریخی باید با مدت مشابه سال های قبل انجام شود.

انواع نسبت سود دهی

نسبت حاشیه

همانطور که قبلا اشاره شد نسبت مارجین معیاری است برای اینکه چگونه یک شرکت سود را به سود تبدیل می کند. نسبت حاشیه شایع ترین حاشیه ناخالص حاشیه عامل و حاشیه سود خالص است.

حاشیه ناخالص سود ناخالص را با سود مقایسه می کند. عامل اصلی در تعیین حاشیه ناخالص هزینه کالاهای فروخته شده است. این تنها در هزینه های به طور مستقیم مربوط به محصولات فروخته شده و بدون هزینه های دیگر در کسب و کار عوامل. اگر یک شرکت حاشیه ناخالص بالایی نسبت به همتایان خود داشته باشد نشان می دهد که می تواند برای محصولات خود حق بیمه دریافت کند. کاهش حاشیه ناخالص در سراسر صنعت می تواند نشان دهنده افزایش رقابت باشد.

مارجین عملیاتی سود عملیاتی را با سود مقایسه می کند. در بالای هزینه کالاهای فروخته شده, سود عملیاتی نیز در هزینه های عملیاتی استاندارد مانند بازاریابی عوامل, فروش, عمومی, و هزینه های اداری. این شامل مواردی مانند سود بدهی یا مالیات نمی شود.

حاشیه عملیاتی معیار خوبی برای میزان کارایی یک شرکت در عملیات خود است. یک شرکت با رشد سریع ممکن است حاشیه عملیاتی کم یا حتی منفی داشته باشد اما باید با گذشت زمان پیشرفت خود را نشان دهد. حاشیه عملیاتی همچنین برای ارزیابی کیفیت مدیریت استفاده می شود زیرا مدیریت خوب راه هایی برای بهبود سود دهی و کارایی پیدا می کند.

حاشیه سود خالص سود پایین شرکت را تقسیم بر سود می کند. همه چیز از جمله مالیات و سود را در نظر می گیرد. اگر شرکتی بار بدهی زیادی داشته باشد یا نرخ بهره بالایی در بدهی خود داشته باشد, در حاشیه سود خالص خود نشان داده می شود. اگر بتواند مالیات را به حداقل برساند, این نیز نشان داده خواهد شد. با این وجود سرمایه گذاران باید از هرگونه هزینه یا سود یکبار مصرف مطلع باشند که ممکن است در حاشیه سود خالص ناهنجاری ایجاد کند.

نسبت بازگشت

نسبت بازده اندازه گیری می کند که چگونه یک شرکت از ترازنامه خود-یکی از سه صورت اصلی مالی-برای تولید سود استفاده می کند. برای توجه سرمایه گذاران دو نسبت بازده وجود دارد: بازده دارایی و بازده حقوق صاحبان سهام.

بازده دارایی ها به این می پردازد که یک شرکت چقدر از دارایی ها و سرمایه گذاری های خود برای تولید سود استفاده می کند. شرکتی که می تواند دارایی های خود را به طور موثر برای تولید سود به کار گیرد بهتر از شرکتی است که با دارایی های خود کارایی کمتری دارد. بازده بهبود دارایی ها ممکن است نشان دهد که یک شرکت با رشد کسب و کار شاهد بهبود اقتصاد مقیاس است.

بازده حقوق صاحبان سهام تنها در چگونه به خوبی یک کسب و کار سهام سهامداران برای تولید سود استفاده می کند به نظر می رسد. به طور کلی بازده بالاتر حقوق صاحبان سهام نشان دهنده کسب و کار موثرتر است اما یک شرکت می تواند از سهام به نفع بدهی برای سرمایه گذاری و افزایش دارایی ها اجتناب کند. استفاده از بازده حقوق صاحبان سهام در ترکیب با بازده دارایی ها می تواند مفیدتر از نگاه کردن به بازده حقوق صاحبان سهام باشد.

چگونه به تفسیر نسبت سود دهی

بیایید نگاهی به نحوه تفسیر نسبت های سود دهی در سناریوهای مختلف بیندازیم.

یک شرکت در طول تاریخ حاشیه ناخالص بسیار قوی داشته است. این به طور مداوم حاشیه ناخالص را در محدوده 60 درصد تولید می کند. با این حال, حاشیه عملیاتی خود را بسیار کم است-فقط 2%. این در واقع یک پیشرفت قابل توجه در چند سال گذشته است که سود عملیاتی منفی تولید می کرد. این نمونه ای از بسیاری از سهام رشد است. نشان دادن حاشیه سود عملیاتی مثبت برای اولین بار می تواند یک کاتالیزور برای سهام باشد. این نشان می دهد که شرکت می تواند کسب و کار را افزایش دهد و هزینه های عملیاتی را در دراز مدت به سود برساند.

وضعیت دیگر مقایسه دو شرکت در یک صنعت است. یکی حاشیه ناخالص 40 درصد و دیگری حاشیه ناخالص فقط 15 درصد دارد. اولین شرکت قادر به دریافت حق بیمه برای محصولات و خدمات خود است که نشان دهنده مزیت رقابتی قوی در صنعت است. اما شرکت دوم ممکن است قیمت خود را پایین نگه دارد تا مقیاس خود را افزایش دهد. سرمایه گذاران همچنین باید حاشیه های عملیاتی مربوط به شرکت را بررسی کنند.

اگر حاشیه های عملیاتی شرکت دوم با حاشیه اول مطابقت داشته باشد, به وضوح مقیاس کافی برای جبران حاشیه ناخالص پایین در فروش محصولات خود دارد. این می تواند یک مزیت برای شرکت دوم باشد.

سرمایه گذاران خواهان افزایش بازده دارایی برای اکثر شرکت ها هستند اما کاهش نسبت سود ممکن است قابل قبول باشد اگر منجر به رشد کلی سود و سود شود. مهمتر از همه, سرمایه گذاران می خواهید برای دیدن بازده دارایی های پیشی گرفتن از نرخ بهره در بدهی شرکت. اگر اینطور نباشد شرکت بهتر از سرمایه گذاری در تجارت بدهی خود را پرداخت می کند که نشانه ای نگران کننده است.

بازده حقوق صاحبان سهام نشانه خوبی از پتانسیل رشد یک شرکت است. زیرا نشان می دهد که یک شرکت چقدر می تواند از وجوه جمع شده خود برای افزایش سود استفاده کند, همچنین نشان دهنده حد بالای رشد سود به ازای هر سهم است. اگر شرکتی بخواهد به رشد خود ادامه دهد برای سرمایه گذاری باید پول بیشتری جمع کند اما یا باید سهام اضافی برای سرمایه گذاران صادر کند یا بدهی را افزایش دهد (که هزینه دارد). همینطور, بازگشت حقوق صاحبان سهام به عنوان چیزی از حد بالا در نرخ رشد سود بالقوه دیده.

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.