برنده جایزه نوبل زمانی که شاه ماهیگیر را در سرزمین بایر قرار داد، از یک افسانه چند صد ساله استفاده کرد.
شوالیه های شاه آرتور که برای جشن پنطیکاست در میز گرد جمع شده اند، چشم اندازی از جام مقدس را می بینند.
هنگامی که شماره افتتاحیه مجله ادبی معتبر کریتریون در اکتبر 1922 منتشر شد، شامل شعری 434 سطری از یک نویسنده کمتر شناخته شده آمریکایی بود که روزهای خود را به عنوان بانکدار در لویدز گذراند. سرزمین بایر اثر تی. اس. الیوت، با صدای ناهنجار و تیره و تار خود، روح مدرنیسم را در اشعار گنجانده است، دقیقاً مانند آنچه استراوینسکی در موسیقی با آیین بهار در سال 1913 داشت.
سرزمین بایر شامل ملوانان غرق شده، پیشگویان و کارت خوانان تاروت و عاشقان نزاع است. شخصیتهای اساطیری مانند تیرسیاس، تریستان و ایزولد و خطوطی از اشعار، اپراها و آثار ادبی وجود دارند که ژانرها و فرهنگها را در بر میگیرند. Undergirding اکشن یکی از شناخته شده ترین و در عین حال مرموزترین اسطوره ها در سنت غربی است، یعنی افسانه پادشاه ماهیگیر، که حاوی عناصری از جستجوی قهرمانانه استاندارد شما، بازسازی زمین، و آیین های دوره ای باروری است.
شاه ماهیگیر، که تصویرش به عنوان یک ماهیگیر دلیل لقب او است، زخمی می شود که التیام نمی یابد و به دلیل این جراحت، سرزمینی که او بر آن حکومت می کند به یک زمین بایر پژمرده می شود.
شخصیتی از چرخه ادبی آرتورین که قدمت آن به قرن دوازدهم بازمیگردد. نسخههای بعدی داستان آن را به عنوان جامی که مسیح در شام آخر از آن نوشید، توضیح میدهد که به قدوسیت آن کمک میکند. در تمام گفتهها، جام یک شیء آرزومند با قدرت معجزهآسا است و شوالیهها در جستجوی آن را تعقیب میکنند. در همین حال، پادشاه ماهیگیر، که تصویرش به عنوان یک ماهیگیر دلیل لقب او است، با زخمی که التیام نمییابد دچار سوختگی میشود و به دلیل این آسیب، سرزمینی که او بر آن حکمرانی میکند به یک سرزمین بایر پژمرده میشود. هم او و هم سرزمین فقط زمانی خوب می شوند که یک شوالیه سؤال درستی را بپرسد.
شخصیت بران استارک از بازی تاج و تخت از طریق Wikimedia Commons
این داستانی است که تا به امروز ، در بازی های ویدیویی ، برنامه های تلویزیونی و داستان به شکل اقتباسی زنده می ماند. برخی از آنها مداحی های فیشر کینگ را در شخصیت فلج در Game of Thrones می بینند. به راحتی می توان دلیل محبوبیت افسانه را مشاهده کرد: این باستانی است ، از این رو سازگار است ، و دقیقاً مانند شخصیت های فاجعه یونانی مانند ادیپوس ، اورستس و حتی مدیا ، او باینری بین قهرمان و شرور فراتر می رود. الیوت در ساختن داستان فیشر پادشاه مرکزی به زمین زباله ، از بورس تحصیلی غنی ادبی و مذهبی که فراتر از افسانه های آرتوریایی است ، بیرون کشید. علاوه بر این ، همانطور که در متن خواهیم دید ، او او را با تبدیل او به شخصی موجود در خارج از محیط آرتوریان ، یک ایستاده برای بشر که منتظر شفابخشی سرزمین و خود بود ، انسانی کرد. پاتریشیا اسلون در آرتوریانا می نویسد: "پادشاه فیشر الیوت ممکن است نه تنها به عنوان هر قهرمان اسطوره یا عاشقانه بلکه به عنوان هر قهرمان یا ضد قهرمان ادبیات ، تاریخ یا زندگی واقعی ظاهر شود."
تفسیر الیوت: پیشینهای هند و اروپایی
در پاورقی های خود الیوت ، شاعر ادعا می کند که زمین زباله تحت تأثیر دو اثر اصلی مردم شناسی قرار گرفته است. یکی جسی وستون از مراسم تا عاشقانه (1919) است که به بررسی چگونگی بازپرداختهای قرون وسطایی ، به ویژه چرخه گریل ، می توان در مناسک باروری ردیابی کرد. مورد دیگر ، طلای طلایی توسط جیمز جورج فریزر (1890) است که ارتباطات بین ادیان سازمان یافته و آیین های اولیه باروری را دنبال می کند. الیوت گفت: "هرکسی که با این آثار آشنا باشد ، بلافاصله در شعر منابع خاصی به مراسم پوشش گیاهی می شناسد."در این زمینه ، مراسم پوشش گیاهی به مناسک باروری فصلی اشاره دارد.
این دو منبع در یک پیوستار قرار دارند. Sloane می نویسد: "از آیین گرفته تا عاشقانه عمدتاً گسترش استدلال Frazer است ، و استدلال می کند که عاشقانه [مانند ، ماجراجویی قرون وسطایی ، عشق مودبانه و جوانمردی] در اطراف بقایای اسطوره بت پرست ساخته شده است.""Tristan ، Parsifal ، Lancelot ، Galahad ، and Anfortas یا Amfortas (پادشاه فیشر) ممکن است در نظر گرفته شود ، پس از آن ، به عنوان تغییرات دیررس در آتیس ، آدونیس ، اوزیریس ، توموز و سایر خدایان [خدایانی که نماد چرخه فصول را نشان می دهند ،با علامت گذشت زمان] Frazer بحث می کند. "
خبرنامه هفتگی
Frazer (و به طور گسترده) وستون چهره های محوری در قرار دادن دین و اسطوره در یک زمینه هند و اروپایی بود که در مورد آن علاقه گسترده ای در اوایل قرن بیستم وجود داشت. باز هم ، به مناسک بهار استراوینسکی فکر کنید: در روسیه بت پرست ، این یک آیین باروری است که شروع بهار را نشان می دهد. در این یادداشت ، فیشر کینگ و نقوش مرتبط با آن موازی در سنت های هند و اروپایی هستند. معشوق Aphrodite آدونیس با سرنوشت مشابه با پادشاه فیشر ملاقات می کند ، به عنوان مثال ، هنگامی که یک حسادت Ares یک گراز وحشی را برای زخم آدونیس در ران می فرستد. در برخی از نسخه های این داستان ، Ares خود را به Boar تبدیل می کند. در واقع ، آدونیس مجروح شده و در آغوش محبوب خود می میرد و همانطور که انجام می دهد ، این سرزمین نیز چنین می کند. با این حال ، مرگ وی نهایی نیست ، زیرا آفرودیت از زئوس درخواست می کند تا او را زنده کند و هم آدونیس و هم زمین به زندگی بازگردند. به همین ترتیب ، آتیس ، یک خدای گیاهی فریجی ، خود را کاست می کند و می میرد ، اما بدن وی توسط زئوس حفظ می شود و او نیز در نهایت رستاخیز است که نمادی از شروع بهار بعد از زمستان است. در متن مقدس هندو Rigveda ، ایندرا رودخانه هایی را که توسط غول ویترا غول پیکر گرفته شده بود ، آزاد می کند و به این ترتیب زمین را بازگرداند. و در اسطوره نورس ، این خدای اودین است که شباهت هایی را با فیشر کینگ به اشتراک می گذارد: شعر Hávamál ، که در یک نسخه قرن سیزدهم ظاهر می شود ، ارتباط دارد که چگونه ، برای به دست آوردن دانش رون ها ، اودین آویزان به درخت جهان است. به مدت نه روز و شب ، که توسط نیزه سوراخ شده است ، غذا نمی خورد و نمی نوشید ، تا زمانی که او رون ها را دید و آنها را گرفت.
گذشته از این ، برخی ممکن است بیشتر با تروپ باروری و ترمیم زمین با الهه ها آشنا باشند. الكساندر كراپ در بررسی زبان مدرن می نویسد: "كافی است كه داستان بابل ایشتار را كه بخشی از سال را در جهان پایین می گذرد ، كه منجر به استریل عمومی می شود ، به یاد بیاورید.""تقریباً همین وضعیت در یونان در دوره عزاداری دیمتر وجود دارد ، با تهدید به بشر قحطی و حتی جانوران موجود در این زمینه."
سه کارت از Wands Tarot از عرشه تاروت Ride r-Wite از طریق فلیکر
اگرچه هرگز در سرزمین زباله به نام فیشر کینگ هرگز ذکر نشده است ، اما او حداقل سه بار ظاهر می شود. بخش اول شعر ، "دفن مردگان" ، بر خلاف ایده کلی تجدید ناشی از شروع بهار است. در آن شخصیت ، مادام سوسوستریس ، یک ثروتمند ، از عرشه تاروت خود ، "مرد با سه غرفه" بیرون می آید. الیوت در پاورقی خود می نویسد که این مرد یکی از "[او] است که کاملاً خودسرانه با خود پادشاه فیشر" همکار است. "
به گفته Betsey Creekmore ، Tarot Madame Sosostris تصویر یک مرد را نشان می دهد: "در پوشش گیاهی سبز که با سنگ ها در هم می پیوندد ، و سه غرفه که او در اختیار دارد ، زندگی می کند. رنگ آب در این کارت مهم است زیرا به نظر می رسد شن و ماسه بیابانی است. "از نظر Creekmore ، الیوت از عرشه Waite-Smith استفاده کرد ، که برای سازندگان آن ، دانشگاهی و عارف A. E. Waite و تصویرگر پاملا کلمن اسمیت نامگذاری شده است. این تنها عرشه ای است که سه کارت Wands در سناریویی به تصویر کشیده شده است که می تواند به یک محیط مانند زباله بازگردد.
فیشر کینگ دوباره در بخش سوم "خطبه آتش" ظاهر می شود ، که به نام بودا خواسته می شود که مردم از حواس جدا شوند. در این زمینه ، پادشاه در عمل "ماهیگیری در کانال کسل کننده/ در یک عصر زمستانی در پشت گاشوس/ حرکت بر روی پادشاه ویران برادرم" به تصویر کشیده شده است (دوقلوی 189-91). حضور پادشاه فیشر در این زمینه متناسب است ، زیرا نسخه های اسطوره او زخم های خود را به شهوت خودش باز می گرداند. در واقع ، جهان بینی الیوت که در شعر رخ می دهد به انحطاط (محرومیت) جامعه قبل از جهان-جنگ-I و خود جنگ به عنوان دلایل زباله های وی که او به تصویر می کشد اشاره دارد.
نزدیک به بسته شدن شعر در "What the Thunder" ، بخش پنجم و پایانی آن ، فیشر کینگ آخرین ظاهر را نشان می دهد: "من روی ساحل/ ماهیگیری نشسته ام ، با دشت خشک پشت سر من/ حداقل باید خودم را تنظیم کنمسرزمین ها به ترتیب؟ "(TWL 424-26) اگرچه هنوز مشخص نیست که آیا شفابخشی پادشاه و سرزمین اتفاق افتاده است ، اما می توان خوش بینی را در آن بخوانید. شرولین عبدو در می نویسد: "با" دشت خشک پشت سر من "، با بازدیدهای اعلامیه خدای رعد و برق ، باران و زندگی جدید ، به نظر می رسد که او از یک شروع شخصی عبور کرده و از نظر معنوی تجدید شده است - اگر فقط به طور موقت". بررسی صد ساله."با رعد و برق و هدیه باران آن ، مانند عاشقانه ، به طور کلی ، باروری پیروز می شود."
پادشاه فیشر در ادبیات
اولین نام شناخته شده از پادشاه ماهیگیر در شعر Le conte du Graal (حدود 1180) Chrétien de Troyes رخ می دهد، جایی که شوالیه Perceval برای دیدن مادرش در راه خانه است. او به یک آب بزرگ و دو مرد در یک قایق برخورد کرد. یکی از آنها ماهیگیری است. پرسیوال در مورد پناهگاه پرس و جو می کند و ماهیگیر او را به قلعه خود هدایت می کند، از شکافی در تپه ها می گذرد. پرسیوال قلعه و ماهیگیر را در آنجا پیدا می کند تا از او استقبال کند، اگرچه از اینکه نمی تواند برای استقبال از او بایستد عذرخواهی می کند. دسته ای از اشیاء مرموز با هر وعده غذا از جلوی آنها می گذرد - یک نیزه، یک شمعدان و یک جام - یک بشقاب نقره ای. به توصیه قبلی عمویش، پرسیوال آن شب از پرسیدن سؤالات احمقانه خودداری می کند و تصمیم می گیرد صبح روز بعد تحقیق کند. با این حال، پس از بیدار شدن او متوجه می شود که قلعه از بین رفته است.
پرسیوال به قلعه گریل می رسد تا پادشاه فیشر از او استقبال کند. برگرفته از نسخه خطی 1330 Perceval ou Le Conte du Graal اثر کرتین دو تروا از طریق Wikimedia Commons
در این بین، دوشیزه ای از پرسیوال می پرسد: "آیا این سوال را پرسیدی که جام به چه کسی خدمت می کند؟"پرسیوال اعتراف می کند که این کار را نکرده است، و دوشیزه فاش می کند که به دلیل این شکست، پادشاه شفا نخواهد یافت. در حالی که وقایع نگاری کرتین درباره پرسیوال ناقص است، نویسندگان دیگر داستان او را در آنچه به عنوان چهار ادامه شناخته می شود، مطرح کردند، که بر مطالب کرتین گسترش می یابد و در نهایت تلاش پرسیوال را به پایان می رساند.
این رابرت دی بورون در اوایل قرن سیزدهم بود که ماهیت مسیحی داستان جام را آشکار کرد و شی را از یک ظرف به جام تبدیل کرد. در شعر خود "Joseph d'Arimathie"، یک سرباز عاشق مسیح از یک جام برای جمع آوری مقداری از خون مسیح استفاده می کند. او همچنین برون، برادر شوهر جوزف، معروف به «ماهیگیر ثروتمند» را معرفی میکند که در سفرهای که برای جام در نظر گرفته شده، ماهی میخورد.
ولفرام فون اشنباخ معاصر دی بورون جام را به سنگ تبدیل می کند و نامی به پادشاه ماهیگیر می دهد - آمفورتاس - در Parzival (حدود 1210). فون اشنباخ از تعقیب آمفورتاس میگوید که زنی را که برای او در نظر گرفته نشده بود تعقیب میکرد و در این روند آسیب دید. او نمی تواند پادشاه باشد، اما نمی تواند بمیرد، و فون اشنباخ به صراحت درد او را به تصویر می کشد، که می تواند به طور موقت با لمس نیزه تسکین یابد. در این نسخه، که الهامبخش اپرای 1882 واگنر بود، پارزیوال در ابتدا تلاش خود را با شکست مواجه میکند و پیش از آن که در نهایت از آمفورتاس بپرسد: «عمو، چه رنجی داری؟»تکرار سوال در نهایت شاه را شفا می دهد.
گرچه علاقه به آرتوریانا در دوره قرون وسطی افزایش یافت، اما با اصلاحات کاهش یافت، و تنها در قرن نوزدهم، زمانی که محققان و روشنفکران سعی کردند جام را به عنوان یک اسطوره اساساً سلتیک، یک واکنش مورد انتظار دوران رمانتیک به عنوان یک اسطوره اصلی سلتیک معرفی کنند، طرفداران جدیدی پیدا کرد. سنت کلاسیکمطمئناً برخی از عناصر سلتیک در داستان وجود دارد. او در آرتوریانا نوشت، به قول ویلیام سایرز، این یک داستان مرگ سلطنتی سنتی سلتی است که سرنوشت یک پادشاه مسن را بازگو می کند که توسط یک وسیله خانگی در یک محیط دریایی از ناحیه پا مجروح می شود."حرکت او مختل شده است، او نمی تواند سوار شود، شکار کند، یا حتی از روی کاناپه خود بلند شود. پادشاهی او از همان ضعف رنج می برد، حتی اگر مردانش می توانند شکار کنند و یک شام مجلل ترتیب دهند - مگر اینکه این یک توهم صرف باشد، از نوع داستان سرایی قابل تشخیص سلتیک. با این حال، قبلاً ثابت کرده بودیم که فرمانروای زخمی که باید شفا یابد، در واقع یک تریبون پان هند و اروپایی است.
در فرهنگ عامه
T. S. الیوت و تا حدی واگنر اسطوره فیشر کینگ را که در قرن گذشته با سرگرمیهای معاصر و فرهنگ پاپ اقتباس شده بود، دوباره محبوب کردند. آندره آ لاگومارسینو پژواک های الیوت را در گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد، تحسین کننده خودخوانده شاعر و سرزمین بایر می بیند. هر دو اثر مرهون «از آیین تا عاشقانه» هستند، و در طرحواره لاگومارسینو، نیک کاراوی شوالیه در تلاش است، دیزی بوکانان جام جام است، و گتسبی خود شخصیتی شبیه شاه ماهیگیر است که در خانهای قلعهمانند ساکن است. و خواننده) در طول تابستان طوفانی بازدید کنید.
رابین ویلیامز در حال فریاد زدن در خیابان در حالی که جف بریجز در حال تماشای صحنه ای از فیلم پادشاه ماهیگیر، 1991 است. گتی
لاگومارسینو در F. Scott Fitzgerald Review می نویسد: کاراوی، «به دنبال معرفتی از فناپذیری و الوهیت است، با گتسبی که نقش شاه ماهیگیر معلول را ایفا می کند که ناخواسته نیک را به آخرالزمان می کشاند». و، در حالی که گتسبی ممکن است "خود را متعهد به دنبال کردن یک جام" (تاکید شده است)،" لاگومارسینو ادامه می دهد، "او در واقع جام را دنبال نمی کند. در عوض، این نیک است که به دنبال جام است، و تلاش او برای شروع، بازتاب آیین های فرقه های زندگی عرفانی است که جست و جوی جام ریشه در آنها دارد.
از ویژگی های تری گیلیام در سال 1991 The Fisher King ، با بازی در نقش جف بریجز و رابین ویلیامز ، بازخوانی اخیر اسطوره را با استفاده از جامعه سرمایه داری به عنوان زمینه ای ارائه می دهد ، جایی که در نهایت دو مرد آسیب دیده بازسازی می شوند. وی گفت: "در پادشاه فیشر بحران مردانگی به عنوان پیش بینی بحران سرمایه داری تصور می شود. همبستگی سلامت روان مردانه با سلامت پدرسالاری سرمایه داری با قرار دادن به وضوح شخصیت های اصلی به عنوان اعضای طبقه متوسط و بالا برقرار می شود. فقر و خشونت هایی که آنها تجربه می کنند از این رو به عنوان طرح ریزی بحران سرمایه داری عمل می کند. "آنجلا استوکاتور در فصلنامه ادبیات/فیلم می نویسد."این روایت با استناد به بازنمایی های مردانگی که از ساختارهای اقتصادی اقتصادی و اقتصادی که فیلم برای تعریف و چالش می گوید ، از مردسالاری سرمایه داری تأکید می کند."
در کل ، آنچه در اکثر حساب ها پدیدار می شود ، اما بیشتر در زمین زباله الیوت ، چند بعدی فیشر کینگ است: شخصیتی که به قدرت اعطا شده است ، که گمراه شده است و به صراحت برای بهبودی نیاز به کمک دارد. با این حال ، شفابخشی ، مانند یک عمل قهرمانانه ، مانند تلاش پارسیفال و همتایان هند و اروپایی صورت نمی گیرد. در عوض ، این یک سری رفتارها است ، که خود الیوت در نزدیکی "آنچه تندر گفت:" "داتا ، دیادوام ، دامیاتا" سانسکریت را برای "دادن ، نشان دادن دلسوزی ، با کنترل [خود] نشان می دهد" نشان می دهد. تغییر ، در واقع ، یک فرایند است.